فرمان‌ آتش به اختیار نشانه استیصال و هشدار هم‌زمان است

گفتگو با رضا علیجانی؛

زیتون-ریبوار کوهستانی: آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر ایران، چند روز پیش در دیدار با شماری از دانشجویان که از آن‌ها به عنوان افسران جنگ نرم نام برد، به آن‌ها توصیه کرد که مستقل و «آتش به اختیار» باشند.

رهبر ایران در ادامه صحبت‌هایش در آن نشست، تاکید کرد که نه تنها افسران جنگ نرم بلکه عموم فعالان عرصه فرهنگی باید «خود تصمیم بگیرند که چه بکنند». آیت‌الله خامنه‌ای می‌گوید هنگامی که دستگاه فرهنگی مختل می‌شود افسران جنگ نرم باید با «شناخت وظیفه خود» به صورت آتش به اختیار تصمیم‌گیری و اقدام کنند.
مجریان فرمان «آتش به اختیار» چگونه این فرمان را فهم کرده و آن را عملیاتی می‌کنند؟ انتظار می‌رود این فرمان چه پیامدهایی به دنبال داشته باشد؟ آیا ممکن است از جمله پیامدهای این فرمان٬ تکرار رخدادهایی همچون قتل‌های زنجیره‌ای یا حمله به کوی دانشگاه تهران باشد؟ درباره این موضوع با رضا علیجانی، روزنامه‌نگار و فعال سیاسی ملی مذهبی ساکن پاریس گفتگو کرده‌ایم.


آقای علیجانی٬ فرمان آتش به اختیار آقای خامنه‌ای به تعابیر مختلفی دامن زده است. برخی می‌گویند این نشانه بحران سیاسی و دعوت طرفدارنش به برخور تندتر با آقای روحانی است و برخی دیگر می‌گویند این تعبیر نادرست است. شما چه برداشتی از این فرمان دارید؟
اصل و کنه آتش به اختیار، ناظر به واقعیت نظام دوگانه سیاسی ایران است٬ یعنی نظامی که از یک سو نهاد پرقدرت ولایت فقیه را دارد و از سوی دیگر علی‌رغم نظارت استصوابی٬ گونه‌ای از نهاد‌های انتخابی، یعنی ریاست جمهوری و مجلس را هم در خود دارد. این نظام دوگانه همیشه این امکان را به بخش ولایی که باثبات‌‌تر و قدرتمندتر است داده که به بخش انتخابی شلیک کند و آن را محدود کند. اما تا اینجای امر مساله قانونی است یعنی در متن قانون آمده است. البته این قانون پاردوکسیکال است و از درون مجلس خبرگان هم تاکنون دلسوزانی چون مرحوم مهندس سحابی به این پاردوکس اشاره کرده‌اند.
اما مساله وقتی بحرانی‌تر می‌شود که بخش ولایی نسبت به بخش انتخابی از ابزارهای فراقانونی هم استفاده می‌کند. آقای خامنه‌ای خطاب به افسران جنگ نرم صحبت می‌کند و مقصود و هدف را جایی قرار می‌دهد که این افسران جنگ نرم فکر می‌کنند آن‌جا اختلالی و اشکالی وجود دارد. اشکالی که به تعبیر آقای خامنه‌ای ناشی از تعطیلی و یا اختلال مراکز فرهنگی و سیاسی قانونی است.

 آقای خامنه‌ای به این تجربه دردناک تاریخی رسیده است که به نیروهای هوادار خودش فقط تا سر صندوق‌های رای مبسوط الیدی بدهد

به این ترتیب کسانی که مسوول آتش به اختیار هستند افرادی هستند که به شیوه خاصی تربیت می‌شوند و به جاهایی که خودشان تشخیص می دهند به دلیل تعطیلی و اختلال مراکز قانونی، اشکال و ناهنجاری وجود دارد شلیک می‌کنند. به این ترتیب در واقع، هم عملی کردن آتش به اختیاری امر غیرقانونی است و به هرج و مرج دامن می‌زند و هم صریحا به مواردی اشاره می‌شود که معنایش ایستادن مقابل نهادهای قانونی است، با این تفسیر که آن نهاد قانونی یا فرمانده دچار ناتوانی است.
این دو نکته تا اینجا روشن است و نکته سومی که آقای خامنه‌ای باید روشن کند تفسیر شیوه عملیاتی کردن این آتش به اختیاری است.

باید امیدوار بود که ایشان به شیوه‌ای این فرمان را تفسیر کند که جلوی هرج و مرج و مقابله‌جویی با دولت را بگیرد و هرج و مرج اداری در ایران تنها به همین هرج مرج ذاتی بین دو بخش منحصر شود. یعنی نقطه ابهام تنها در مورد مکانیسم عملی کاربرد این فرمان آتش به اختیار است و این‌که افسران جنگ نرم در شلیک به مواردی که دولت قانونی را در آن دچار اختلال می‌دانند چگونه عمل کنند و از چه روشهایی استفاده کنند و تا کجا پیش بروند، وگرنه در رابطه به اینکه مجریان آن افسران جنگ نرم هستند و مقصد و سیبل آن‌ها هم نقاطی در حوزه اختیارات دولت است هیچ تردیدی وجود ندارد.

آیا می‌توان گفت صدور فرمان یا توصیه «آتش به اختیار» از سوی آقای خامنه‌ای در یک نشست عمومی به این معنی است که توصیه‌های پشت پرده و کنایه‌ها و تذکرات علنی و غیر علنی رهبری به دولت آقای روحانی در تغییر رفتار و عملکرد دولت، آن‌چنان که ایشان می‌خواهند، موثر نبوده و این فرمان تازه خبر از رسیدن اختلافات رهبری و دولت به یک نقطه بحرانی بی‌بازگشت می‌دهد؟
به یک معنا این تفسیر درست است٬ یعنی هم به معنای استیصال است و هم علامت هشدار و البته صرفا به آقای روحانی هم ختم نمی‌شود، هرچند طرح این بحث بلافاصله پس از شکست جریان مورد حمایت آقای روحانی دقیقا همین معنی را می‌رساند که شما اشاره کردید. نگرانی‌های آقای خامنه‌ای اما مسبوق به سابقه است و شاید بیش از یک دهه و نیم در دولت‌های مختلف تکرار شده و به نظر من پیامد پیدایش دو نوع سیاست، دو نوع دکترین کلی برای ادره کشور است، یک دکترین توسعه گرای اقتصادی و یک دکترین اقتدارگرای امنیتی و تهاجمی نسبت به جهان و منطقه.

فرمان آتش به اختیار حداقل پیامدش ایجاد نوعی هرج و مرج و کارشکنی در کار دولت رسمی کشور است اما عمق و شدت این هرج و مرج بستگی به دولت اقای روحانی دارد

آقای خامنه ای در انعکاس داخلی دکترین خودش، خواهان بسته شدن فضای فرهنگی جامعه است چون فکر می‌کند دشمنان جهانی به داخل نفوذ می‌کنند، شبیخون فرهنگی می‌زنند و می‌خواهند استحاله فرهنگی ایجاد کنند و طرفدران دکترین توسعه اقتصادی را سازشکار می‌داند و با یک شکاکیت امنیتی در بین آن‌ها دنبال نفوذی می‌گردد.

ریشه این مساله هم فقط به دولت آقای روحانی برنمی‌گردد اما آقای خامنه‌ای پس از جنبش سبز، از این‌که با دستکاری انتخابات و تقلب در آرا مردم بتواند جلوی اکثریت یافتن سیاست توسعه‌گرایی اقتصادی را بگیرد ناامید شده است. از طرفی هم شاید تحت فشار بخش تندروی حامیان خودش است که انتظار دارند آقای خامنه‌ای به نحوی از بالا مساله را حل کند.
اما آقای خامنه‌ای به این تجربه دردناک تاریخی رسیده است که به نیروهای هوادار خودش فقط تا سر صندوق‌های رای مبسوط الیدی بدهد. یعنی رادیو و تلویزیون، سپاه، روحانیت و ائمه جمعه و بسیج با برخورداری از حداکثر بودجه و امکانات حتی خدعه، فریب و دروغ برای تهاجم به طرف مقابل با هدف پیروزی سر صندوق رای آزادند. ایشان در بخشی دیگر از سخنرانی‌شان گفتند که من باید مردم را به شرکت در انتخابات دعوت کنم و شما بروید تلاش کنید که این رای نیاورد و یکی دیگر رای بیاورد. یعنی در واقع توپ را به میدان هواداران خود انداخت و با تاکید بر این‌که اگر جایی شکست خوردیم این جایی است که شما کارتان را درست انجام نداید، خودش را از این شکست تبرئه کرد.

عملی کردن فرمان «آتش به اختیار» تا چه حد می‌تواند موجب جبران شکست مورد بحث شود؟ یعنی آیا ممکن است کاربرد این فرمان در عمل فضا را چنان بر دولت روحانی و جریان سیاسی نزدیک به او تنگ کند که در پایان چهار سال ریاست جمهوری دوره دوم حسن روحانی، در ارزیابی کارنامه ایشان، افکار عمومی و حتی هوادارن جریان سیاسی نزدیک به دولت، به او نمره منفی بدهند و از این جریان رویگردان شوند؟
این بستگی به دو عامل دارد. یکی رفتار و برنامه‌ریز‌های دولت آقای روحانی و دیگری نحوه برخورد و واکنش جامعه مدنی به این شرایط.

فرمان آتش به اختیار حداقل پیامدش ایجاد نوعی هرج و مرج و کارشکنی در کار دولت رسمی کشور است اما عمق و شدت این هرج و مرج بستگی به دولت اقای روحانی دارد که در درجه نخست از بالا، پشت صحنه و در فضای علنی، با آقای خامنه‌ای صریحا گفتگو کند و ایشان را وادار کند تا حداقل دامنه و برد این آتش به اختیاری را به کمترین سطح تقلیل بدهد و برخوردش در این مورد را اصلاح کند.

مساله توان اقتصادی کشور و البته فقدان کاریزمای آقای خامنه‌ای در مجموع به نظرم مانع این می‌شود که آتش به اختیار در این حد شدید و حداکثری عملی شود

در گام بعدی هم، مقاومت و پیگیری اقای روحانی در انتخاب وزرایی که برای دولت‌اش معرفی می‌کند می‌تواند نتیجه را عوض کند. فارغ از اینکه بخشی بزرگ از نهادهای تصمیم گیری کشور در اختیار طرف مقابل است و آن‌ها می‌توانند در کار دولت مانع تراشی کنند، دولت چون به هرحال وزرات‌خانه‌ها و بودجه مملکت را در اختیار دارد می‌تواند برنامه‌های توسعه‌ای خویش را پیش ببرد.

به این ترتیب، دولت اقای روحانی هم باید بتواند به زبان کارشناسی اقتصادی و امنیتی با آقای خامنه‌ای گفتکو کند و او را متوجه کند که توان اقتصادی کشور امکان پیگیری سیاست‌های تنش‌زای داخلی و خارجی را نمی‌دهد و می‌تواند تبعات امنیتی برای کل نظام داشته باشد و هم ارتباطی شفاف با افکار عمومی داشته باشد تا آقای روحانی بتواند همچنان از انرژی اجتماعی، افکار عمومی و شبکه‌های اجتماعی برای کند کردن آتش بیاران به اختیار استفاده کند و آسیب‌هایشان را به حداقل برساند.

رهبر ایران پیشتر بحث تهاجم فرهنگی و نگرانی‌های خود در این باره را مطرح کرد، به باور برخی ناظران نتیجه ابراز نگرانی ایشان و پیامد عملی سیاست مبارزه با تهاجم فرهنگی٬ اقدامات آتش به اختیاران آن زمان در خلق فجایعی همچون قتل‌های زنجیره‌ای روشنفکران و نویسنده‌گان و یا در سطحی دیگر برخورد با توریست‌های خارجی بود. فکر می‌کنید چقدر این خطر وجود دارد که این فرمان تازه «آتش به اختیار« موجب تکرار تجربه‌هایی مشابه در سال‌های پیش‌رو شود؟
من امکان عملی شدن این سطح از خشونت را بعید می‌دانم هرچند منتفی نیست٬ اما جملات آقای خامنه‌ای استعداد تفسیر حداکثری و حداقلی را هم‌زمان دارد. می‌تواند تفسیر حداقلی از آن موجب برهم زدن برخی مراسم در دانشگاه‌ها و کنسرت‌های موسیقی و برخی تجمعات خیابانی علیه مخالفان یا برخورد با «بد‌حجابی» باشد که کم و بیش وجود دارد و می‌تواند برد و دامنه وسیع‌تری هم بگیرد. با این حال آقای روحانی خودش سابقه امنیتی دارد و مساله توان اقتصادی کشور و البته فقدان کاریزمای آقای خامنه‌ای در مجموع به نظرم مانع این می‌شود که آتش به اختیار در این حد شدید و حداکثری عملی شود.
به هر حال هم جریان اصلاح طلب و اعتدالی و هم جریان محافظه کار میانه‌رو با این رویکرد موافق نیستند و سلاح جریان تندرو هم به تدریج کند شده است و همین که طیف آقای خامنه‌ای از این‌که مستقیم در انتخابات دخالت کنند ناتوان شده و امکان این کار را ندارند، به گمان امکان تکرار رفتاری همچون قتل‌های زنجیره‌ای و یا حتی دست‌اندازی در سیاست خارجی همچون اقدامات سعید امامی را هم از ایشان سلب کرده و یا دست‌کم به حداقل ممکن رسانده است.
اما همین قدر هم که اقای خامنه ای بلافاصله پس از شکست انتخاباتی فرمان آتش به اختیار می‌دهد و در واقع اعلام استیصال و هشدار می‌کند و بخشی از خطاها و وظایف‌ را به گردن حامیانش می‌اندازد، یعنی آژیر خطر در صحنه سیاست ایران بلند به گوش می‌رسد. اضافه کنم سخنان آقای خامنه‌ای روشن‌تر از آن است که بتوان تعبیر خوشبینانه‌ای از آن داشت، اما شرایط اقتصادی و اجتماعی چنان‌که اشاره کردم امکان استفاده حداکثری از این فرمان را محدود می‌کند.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

15 پاسخ

  1. سلام
    به نظرم هردو آن اندازه نوشتیم که خواننده بتواند جمع بندی، داوری و نتیجه‌گیری کند. از این رو نیازی به ادامه این بحث نمی‌بینم، «تومار» دیگری نمی‌نویسم و بیش از این سردرد نمیدهم.
    سالها پیش با دوستانی جمع شدیم تا کاری را انجام دهیم، ولی هرکه هرچه میگفت دیگری نمی‌پذیرفت و در رد آن سخنانی (منطقی یا غیرمنطقی) میگفت ! به بن بست رسیده بودیم. ولی حس کردم که همه با همه اختلاف نظرها دلشان میخواهدکه آن کار انجام شود، در ضمن گویا گفتار من اثر بیشتری دارد. این بود که پس از کمی توضیح ، پیشنهاد و خواهش کردم که با هم بنشینیم و برای پیدا کردن راهکاری اجرایی گفتگو و همکاری کنیم. همه پذیرفتند و با همه زحمتها و دشواریها، با یاری پروردگار با هم آن کار را به انجام رساندیم. امروز که گاهی نتیجه آن کار بزرگ و مهم را می بینم شکر میگویم.
    به نظرم باید روحیه همکاری سازمانی را در خومان قوی کنیم. استبداد (در هر کشور و هر زمان که باشد) با سازماندهی و کار تشکیلاتی مردم سخت مخالف است مگر اینکه با نظر و در کنترل خودش باشد که آن هم جز سرگرمیِ بیفایده نیست. گویا یک بار این مطلب را خدمت زنده یاد مهندس سحابی هم گفته باشم.
    در هر حال سپاسگزارم از اینکه آدرس ایمیل خود را دادید، شاید گاهی مزاحم شوم.
    با آرزوی تندرستی و کامیابی برای شما و دیگر هم میهنان و همه مردم در همه جا، رفع زحمت میکنم ! یا هو !

    1. خدا رحمت کند دکتر ید الله سحابی را که جند سال مدیر و معلم ما بود و به بنده محبت داشت.
      خدا رحمت کند مهندس عزت الله سحابی را که عزت ملت ایران بود.
      خدا رحمت کند هاله سحابی را که چه مظلومانه شهید شد.
      رحمه الله علیهم اجمعین.

  2. سلام. از اینکه از شیوه گفتار یا رفتار (هرچند بحق) من کسی آزرده شود، اندوهگین میشوم. از این رو به جناب علی آقای تبریزی توضیح دادم تا دلگیر نباشند. به نظر من هم باید دوستانه گفتگوکنیم و به جمع بندی درست و آموزنده برسیم. درست فرمودندکه ایران ازآن همه مااست و باید برای پاسداری ازآن و پیشرفتش بکوشیم. چون موضوع نه شخصی بلکه عمومی و همگانی است با اجازه، چند نکته را توضیح میدهم :
    اینکه حق را جانب خودتان دانستید چون آقای خامنه ای منظورشان از آتش به اختیار را روشن کردند، به نظر من درست نیست. هر لغت معنایی داردو معنای آتش به اختیار، «کار فرهنگی پاکیزه و خودجوش» نیست. درپی انتقادهای گسترده درکانالهای اینترنتی، ایشان پس از حدود سه هفته تاخیر، به توجیه موضوع پرداختند. آدمی هم نیستند که معنی لغتها و عبارتهایشان را ندانند، از قضا کاغذ دست دارد و پیش بینی شده سخن میگویند.
    باتوجه بگفته درستِ خود ایشان (درباره جمله ای که آقای بوش پس از دریافت خبر حمله به برجهای تجارت جهانی بزبان آورد) سخن و رفتار رهبر یک کشور باید درست و سنجیده باشد. بااین همه، با شناختی که از ایشان داریم، همین اندازه واکنش (اصلاحی تلقی شده) جای شکر دارد با این شرط که عقب نشینی تاکتیکی نباشد. آینده نشان خواهد داد.
    دیگر اینکه پیامدهای رفتارها وگفتارهای حاکمان آنهم حاکمی با قدرت مطلق و نامحدود، با اثر کردار شهروندان معمولی فرق بسیار دارد. پیامدهای‌زیانبار برخی ‌سخنها و رفتارها جبران‌ پذیر نیستند.
    فرمودید « بنده را باز متهم کرده ای که به منتقدان تندی و توهین می‌کنم، این هم خلاف است ». عرض میشود، یزد دور و گز نزدیک ! نوشته‌های جناب عالی و مخاطبان شما هست. آنها را بخوانید و بیطرفانه داوری کنید.
    نوشتید:« بدان من با کمترین ظلم و فسادی مخالفم! اما متاسفانه خودمان هم ظالم و مفسدیم! بیخودی تهمت و افترا می زنیم». ولی برادرم! این سخن شما به نظرم تناقض‌آمیز میرسد. چگونه هم با کمترین ظلم و فسادی مخالفیم و هم ظالم و مفسدیم و تهمت و افترا میزنیم؟! اگر منظورتان این است که خودتان خوبیدو دیگران از جمله من مفسدو ظالمیم و تهمت و افترا میزنیم، خواهشمندم نوشته مرا بخوانید، حاکمیت این حدود چهل سال و پیامدهای آن را از نظر بگذرانید، بفرماییدکجای حرف من افترا و تهمت و دلیل بر ظلم و فساد من‌ است؟ آنچه نوشتم جزئی کوچک از فسادها وجنایت‌هایی‌است‌که خودشان حتا در سطح کاندیدای ریاست جمهوری (عالیترین مقام پس از رهبری) بیش ازاینها را بزبان می‌آورند. خدا را حاضرو ناظر ببینیدو علی‌گونه بررسی و داوری کنید.
    آقای خامنه ای با میل خودشان بدون رضایت ونظارت مردم حکومت میکند. از حکومت ایشان این همه فساد ببار آمده که خودشان هم در جنگ قدرت و برای برگرداندن نظرها به سویی دیگر حرفهایی از آن میزنند. کارها شده و میشود که نیازی به تهمت نیست !
    در جایی نوشتید که از دهه ۶۰ بیایید بیرون ! ولی چه جوری؟ نمیشود تجربه‌ها، سابقه حاکمان، ساختارها و زمینه‌های بروز فسادها و جنایت‌ها را نادیده گرفت، همان آدمها با قدرت و امکانات نامحدود، با همان رفتارها، بی‌نظارت عمومی تا آخر عمرشان حاکم باشند، ولی ما گذشته و آنچه میگذرد را نادیده بگیریم و بگوییم بیاید کشور را درست کنیم ! آیا اجازه کار و اصلاح میدهند؟ یا باید در همین مسیر ویرانگر تابع مطلق و بی اراده آقای خامنه ای باشیم ؟
    پس چگونه ادعا میکنیم که پیرو علی و ابوذر و مخالف معاویه هستیم؟! ببینید چه تعداد آدم برای انتقاد از بیداد و فساد و جنایت در زندان و تبعید و خانه نشینند یا کشته شده اند ! خودِ کسانی که در دهه‌های گذشته در بالاترین سطحهای حکومتی با همین‌ها شریک بودند، به زندان افتادند، تبعید شدندیا مردند (اگر کشته نشده باشند)، و اکنون ببینیدکه رهبر و منصوبان و طرفدارانش علیه آنها چه شعارهایی میدهند! شما به ما میگویید بگذرید؟! ما تهمت میزنیم ؟!
    فرمودید زمان شاه هم فساد آن اندازه نبودکه میگفتند. عرض میشود که اکنون فساد و جنایت بیش ازآن است که خبرش درز میکند. افزون بر این، مگر ما با این همه هزینه انقلاب کردیم که باز در همان اندازه زمان شاه فساد باشد؟ چه رسد به اندازه ای که اکنون هست ! طلا و ارز را بار تریلی میکنندو میبرند! آنهم کسی که رئیس جمهور هم جرئت نمیکند دراین باره حرفی بزند! خود رهبر میگویدکه حجم قاچاق کالا ۲۵ میلیارد دلار است و «برای مثال در یک اسکله» از حدود ۵ تا ۶ هزار کانتینر تنها صدتا دیده میشود! رئیس دیوان محاسبات گزارش رسمی دادکه نیمی‌از درامدهای نفتی‌سالهای۸۶و۸۷ به خزانه واریزنشده! آیا نیاز است بیش ازین بنویسم؟! افترا و تهمت میزینم؟! از سرکوبها و کشتارها چه بگویم؟ اگر سخن شما را بپذیریم و در برابر این همه بیدادو فسادو جنایت خاموش بنشینیم، آیا شما مسئولیت پیامدهای سکوت ما را می پذیرید؟
    امیرمؤمنان‌علی با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کرد و دخترش را هم به عمر داد. ولی شما پس از ۱۴ قرن دستبردار نیستید! بعد به ما میگویید بگذاریم آقای خامنه ای پس از هشت سال ریاست جمهوری و نزدیک به سی سال حکومت مطلق پرخون و پرخسارت و پرفساد، همچنان بر ما حاکم باشدو انتقاد هم نکنیم! تازه نه تنها کنار نمیرود تلاش دارد تا پس از مرگش هم یکی مانند او رهبر برگزیده خدا شود و همین کارها را ادامه بدهد! ببینید مردم درچه وضعی‌هستند و سرمایه های کشور را چگونه و درکجاها هدر میدهند؟ کشور را به کدام سمت میبرند؟ روسیه که خطرناکترین، بدسابقه ترین و نزدیکترین دشمن ماست، دارد چه میکند؟ …. ! ناگفته ها بسیارند علی جان!

    1. سلام!
      یک طومار نوشته ای، اما من بترتیب نوشته ات مختصر جواب میدهم! سعی میکنم از نکات جزئی بگذرم.. اما:
      ۱. شما میتوانید درادبیات فارسی و کلامی از تعابیر و اصطلاحات و نیز استعارات، استفاده کنید و البته بهتر است و بلکه گاهی باید قرینه موجود باشد که خواننده و یا شنونده به اشتباه نیفتد. خامنه ای بی احتیاطی کرد، با توجه به مریدان نادانی که دارد آن تعبیر را بکار برد و توضیح نداد. بنظر من ایشان به آن معنای مشهور نگفتند و کسانی همچون عطا مهاجرانی در بی بی سی نیز همین نظر را داشت. منتها بعد سه هفته آن حمله اوباش سیاسی رخ داد و او خود را موظف دید که تبیین کند. البته بهتر بود از اول می کرد. چون بقول شما او حاکم است و پیامد یک نفهمی از سخن او زیاد است. او معنی لغت و عبارات را می داند و ادیب است و در جوانی با شریعتی و شفیعی کدکنی همدم بوده است! اما بنظرم در کاغذی که دارد رئوس مطالب را می نویسد و نه تعابیری که گاهی به ذهن می آید و یا از دهان در می رود.
      ۲. من بی تعارف و تکلف می نویسم و کمی خودمانی. اگر تندی یا توهین به مظلومی کرده ام عذر می خواهم. اما بنا بر فرموده ی امام علی ع: که خصم ظالم و یاور مظلوم باشید (کونا للظالم خصما و للمظلوم عونا)، بله من با ظالمان نرم نیستم. اما حتی در این نشریه، به احترام خوانندگان سعی میکنم نقد کنم و توهین نکنم. مگر آنکه از دستم در رفته باشد. بخصوص وقتی طرف خیلی ظالم باشد!
      ۳. در باره سخن تناقض آمیز، بله من با کمترین ظلم و فسادی مثل شما مخالفم. اما از دست من وشما در می رود و خطا و گناه می کنیم. گاه زیاد. در حالت کلی، قصد مان نیست اما مرتکب میشویم. چون نقص و ضعف و جهل و نفسانیت و وسوسه های شیطانی داریم. مقصودم هم بیشتر خودم هستم تا دیگران!
      بعبارت دیگر چون perfect نیستیم! و این دو قول تناقض ندارد!
      ۴. بسیاری خرابی ها به حکومت وحاکمیت و اجزاء ان مربوط است. اما بسیاری اشکالات هم در خود مردم است.فرض که این حکومت برود. حکومت دیگر بیاید. باز وضع همین است! تا مردم آموزش نبینند تربیت نشوند. وتا فرهنگ عوض نشود، متاسفانه چنین خواهد بود. اشکالات جامعه ی ما از بالا و وسط و پائین است. همه مقصر و مسئولیم با تفاوت در میزان آن!
      ۵. من نگفتم کاری نکنیم و گذشته را در کل فراموش کنیم. خیر. اما در گذشته نمانیم و غصه زیاد نخوریم! تا بتوانیم به فکر حال و آینده باشیم، بلکه بتوانیم در حال مفید باشیم و نقشی مثبت ایجاد کنیم. بهر میزان که می توانیم. علی ع بمدت ۲۵ سال با غاصبان صبر کرد اما هر جا میشد بنفع خقیقت ومردم دخالت می کرد. و نقش مثبت داشت. هر چند که بزرگترین ظلم ها در حقش شده بود.
      ۶. من نگقتم که هر حرف و سخن اعتراضی شما و دیگران تهمت است. اما بله بعضی سخنان و اتهامات شایعات است. نه همه ی انها دروغ باشد. بلکه پاره ای از انها. یک کلاغ چهل کاغ هم می شود.
      من نگفتم سکوت کنیم. کما انکه خود من هم سکوت نمی کنم! شاید همه ی حرفهایم را نمی خوانید.
      ۷. بعد ۱۴ قرن همه ی فساد ها از آن غصب خلافت در امت اسلامی ناشی می شود! اگر از بعد پیامبر ص، به امر الهی و وصیت پیامبر عمل میشد، کاملا دنیای دیگری داشتیم. ازدواج دختر علی ع هم سند محکم و متقنی نداردو تازه قرابت نسبی و یا سببی از اول خلقت تا حالا(از همان هابیل و قابیل تا پسر نوح و همسر لوط و برادران یوسف و…) دلیل چیزی نمی شود. ولا تزر وازره وزر اخری.
      والسلام
      با ارادت و سپاس
      علی تبریزی
      [email protected]

  3. علی ! اول صبح آخرین روز ماه رمضان اعصاب ما را بهم ریختی ! پس از این بیشتر احتیاط میکنم.
    این را کم داشتیم که عیال هم (بقول بچه ها) گیر داده که برویم خرید، خانه خالی است ! فکر نمیکند که جیب ما هم …. ! بگذریم ! فقط نفرینت میکنم که خانمت هرچه زوتر جیبت را خالی کند !

    1. بنده از شما گذشتم ، چون بنده را به برادری پذیرفتی. خدا جیبت را پر پول کند، اما اینکه احتیاط پیشه کنی، همیشه خیلی خوب است!
      الاحتیاط حسن علی کل حال.
      بعلاوه، همسر من بانوئی قانع و صرفه جوست و من را با هر چه در جیبم هست، دوست دارد.
      قناعت و محبت، دو سرمایه ی بزرگ در زندگی است.

  4. علی جان. عرض سلام و احترام میکنم. خدا میداند که چنین منظوری (برداشتی که کرده ایدرا) نداشتم و ندارم. ولی برادر من ! قربان شما ! عموم پیامهای شما در دفاع و توجیه این همه ستم و بیدادی است که بر مردم میرود. به نویسندگان و پیامگذاران تندی و گاهی توهین می کنید.
    درست میفرمایید، تحلیلها و برداشت ها مختلف است و نباید برای یک اظهار نظر کسی را همدست و همکار جنایتکاران و فاسدان دانست. ولی مگر چندتا را میشود لغزش بشمار آورد؟
    شما نگاهی هم به این همه بیداد و فساد بکنید.آقای خامنه ای کشور را چهار اسبه به کدام سو میبرد ؟ نتیجه حکومت مطلق ده ها ساله ایشان را ببینید. جای دفاع نیست.
    میفرمایید دیگران هم مقصرند. درست است، ولی ایشان اجازه شایسته سالاری نمیدهد.
    اگر ما یک انتقاد هم نکنیم که خود هم مسئولیم، چه رسد جلوی انتقاد دیگران را هم بگیریم. چرا فراموش میکنیم که روزی باید بمیریم !؟ این روزگار هم میگذرد.
    این را هم بدانید که از برادران بسیجی و حزب الهی دوستانی دارم که با هم گاهی بحث میکنیم. میانه ما بسیار هم خوب است. اختلاف نظر داریم ولی قرار ما بر این نیست که آدم همیشه طرف ستمگر را بگیرد یا در برابر سخن و موضع حق ایستادگی کند.
    همین اندازه عرض میکنم که ما خود را شیعه ی علی میدانیم. رفتار ایشان یا رفتار امام حسین در برابر بیدادگر آیا اینجور بود که آنها را تایید کنند و به هرکس اعتراض یا انتقادی کرد توهین کنند؟
    با این واکنش که نشان دادید، برداشتم این است که دل پاکی دارید و نظر خیر. امیدوارم دلتان از من پاک شده باشد. یا حق
    (این مطلب را بی ویرایش نوشتم)

    1. شهروند درجه سه جان!
      سلام! اتفاقی آمدم سراغ این گفتگوی نسبتا قدیمی شده،
      اولا ظاهرا حق با من بوده و خامنه ای همچنانی که حدس میزدم گفته که منظورش کار فرهنگی خودجوش است (نه زدن و بگیر ببند و فلان) و رفتار خلاف آنرا محکوم کرده.
      ثانیا بنده را باز متهم کرده ای که به منتقدان تندی و توهین می کنم، این هم خلاف است.
      اما، ممنون که مرا با ..جان خطاب کردی و دانستی که ریگی به کفشم نیست.
      برادر عزیز، بدان من با کمترین ظلم و فسادی مخالفم! اما متاسفانه خودمان هم ظالم و مفسدیم! بیخودی تهمت و افترا می زنیم. بدبینی می کنیم. در زمان شاه خلاف بود، امانه آنقدری که بعضی می گفتند. حالا هم همینطور!
      مملکت خراب است، اما، نه آنقدری که افراطیون می گویند.
      آش کشک خاله است، بخوریم و نخوریم، مملکت خودمان است. باید ببینیم چطوری می شود درستش کرد. چطوری عملی و واقعی. نه تئوری و اهورایی!
      منتقد صادق و عاقل و منطقی باشیم، نه هر چیزی را بهانه ی کوبیدن کنیم. و آن تعبیر “نق زدن” به همین خاطر بود، نه آنکه انتقاد نکنیم.

  5. آقای خامنه ای در سال ۵۷ گفت « شاه گناهش همین بود که میگفت آنچه من میگویم ، نه آنچه ملت میخواهد. امروز هرکس این منش را تکرار کند کاری مطرود و محکوم را انجام داده است» (کیهان، ۲۰ اسفند ۵۷) . ولی خود بجمعی پیوست و راهی در پیش گرفت که وضع امروز ما نتیجه رفتار آن جمع و پیمودن آن راه است. فساد و جنایت در حکومت خامنه ای بیشتر از دوره خمینی شده. برای نمونه چند سال پیش رئیس وقت دیوان محاسبات به مجلس گزارش داد که نیمی از درامدهای نفتی سالهای۸۶ و۸۷ به خزانه واریز نشده ! پس از آن ۱۸و نیم میلیارد دلار ارز و طلا به دست مرزبانان ترکیه افتاد. صدا ازکسی در نمی آید، زیرا کار رأس قدرت است ! با این رسوایی ها، خود خامنه ای ناگزیر گفته که قاچاق کالا سر به ۲۵ میلیارد دلار در سال میزند! در سخنرانی آغاز سال ۹۶ گفت برای نمونه در یکی از ورودیها از ۵ تا ۶ هزار کانتینر تنها حدود ۱۰۰ کانتینر دیده میشود و بقیه بدون بازرسی وارد میشود! سپس به دولت انتقاد کردکه یعنی من آلوده نیستم و اشکال از دولت است ! رئیس دولت هم جرئت نمیکند بگوید رئیس کل قاچاقچی ها خودت هستی و ما نمی‌توانیم جلوی سپاه زیر فرمان تو را بگیریم. این غارتها نمونه ها و اندکی از بسیارند.
    آن همه آدم را در جریان قتلهای زنجیره ای با آن وضع فجیع کشتند، گفتند درباره مقامهای بالاتر از سعید امامی تحقیق نکنید که به مصلحت نظام (مقدس!) نیست ! در همان زمان معلوم شد که دیگر جنایتها از جمله کشتن کشیشان و بمبگذاری در حرم امام رضا هم توسط خود نظام مقدس انجام شده ! بدون شک آنها بدون دستور ولی امر مسلمین چنین کاری نمیکردند. در دانشگاه ها نیز جنایتها کرده اند، در سال ۸۸ همچنین! ولی جنایتکارانِ آتش به اختیار، پاداش و ترفیع میگیرند و شهروندان و روزنامه نگارن منتقد حتا دختران و زنان جوان را برای یک سخنرانی انتقادآمیز به زندانهای بلندمدت محکوم میکنند! یعنی جنایت و خیانت و غارت خوب است ولی اسمش را نباید برد ! چنین حکومتی را به پیامبر و امیرمؤمنان علی نسبت میدهند !
    یکی از طرفداران خامنه ای مینویسد «که ظاهرا نق زن ها دنبال سوزه می گردند! یک عبارتی از دهان رهبری دررفت. ایشان از رو که نمی خواند. به آن عبارت گیر داده اید! عجب گیری!» (واکنش و ادبیات این مدعی شیعه علوی را ببینید ! طبق معمول طلبکار هم شده اند!)
    در حالی که خامنه ای حاکمی است با قدرت نامحدود و حاکمیت مطلق، بدون مسئولیت و برکنار از نظارت و حسابرسی عمومی، فرمانده کل نیروهای مسلح، نهادهای متعدد امنیتی و بالاترین مقام قضائی و شورای نگهبان و رسانه های ملی و عمومی و بسیاری از نهادها و بنیادها با سرمایه های نجومی بدون حسابرسی و نظارت عمومی در دست اوست و . . . و مجلس و دولت نیز حتا فراتر از قانون زیر فرمان او هستند. رفتار و گفتار چنین آدمی انواع اثرها و زیانهای گسترده ای دارد که نمیتوان با اثرهای شهروند عادی در یک تراز گرفت. چنین حاکمی به «واحدهای … جهادی» اختیار و دستور «آتش به اختیار» داده آنهم با تشخیص خودشان! آیا آدم عاقل آسوده می نشیند و چیزی نمیگوید که انشااله گربه است؟! مگر حرف ازاین روشن تر میشود؟ مگر هر حرف و هر خطایی از هرکس پذیرفته است؟ تازه میگویند گذشته ها را فراموش کنید و بگذارید همین رهبر بماند و این وضع ادامه یابدو عده ای هم بدون محاکمه عادلانه در زندان و تبعید باشند ! تعریف هم بکنید! آتش به اختیاران چند نفر دیگر را باید بکشندیا در زندانهای پیدا و پنهان زیر شکنجه ببرند، از دیوار چند سفارتخانه دیگر بالا بروند و چه اندازه انواع خسارت ببار آوردند؟ همین دو روز پیش آقای الله کرم پاسخ توجیه کنندگان فرمان خامنه ای را داد. صدای ولی امر مطلق هم در نمی آید.
    هرکس اتهام یا خطایی دارد باید برابر قانون و عادلانه با او رفتار شود نه اینکه خود رهبر به «واحدهایی» خارج از مسیر و ساز و کارهای قانونی چنان دستورها و اختیارهایی بدهد. این یک نمونه است که این بار علنی گفته شد.
    ریشه انواع مشکلات کشور در ساختار حکومت و تمرکز قدرت و ثروت ملی در دست یک نفر حاکم مادام عمر، بی مسئولیت، بدون نظارت و حسابرسی ملی و بدون امکان برکناری است. در هر زمینه ای دست ایشان و حرف ایشان در کار است و از منابع و امکانات حکومتی سؤاستفاده می کند ! شایسته سالاری نیست و ریشه فساد در رأس حکومت هست. هرکاری را بخواهید درست کنید سروکارتان با شاخه ای از مافیای ولی فقیه است !
    کسانی که از چنین حاکمی طرفداری میکنند و جلوی انتقادها را میگیرند خود هم مسئول و شریک او در فسادها و جنایت ها هستند.

    1. جناب شهروند درجه سه، برای دادن یک نظر، برای گوینده ی آن پرونده نسازید و او را مفسد و ظالم و شریک و … نخوانید.
      ممکن است من اشتباه کرده باشم و زیادی حسن ظن به خرج داده باشم. اما آن همه جرم تراشی، و بد اتدیشی کردن در باره یک نظر و تحلیل روا نیست.

      بنده با کوچکترین ظلم و فسادی مخالفم.
      کمی فکر کنید و منصفانه سخن بگوئید.
      اگر کسی در فکر و تحلیلش اشتباه کرد، با دلیل و منطق او را از اشتباه درآورید. اینقدر بدبین نباشید. گاهی آدم بدون غرض و مرض، خطا می کند.
      مهربانی و گذشت و حمل به صحت هم داریم.

  6. دیکتاتوری شاه با فرمان ها و اعمال مدرنیستی همزمان به دو حالت “وضعیت انقلابی ” و “بیگانگی از جهان” شکل داد و موج “بازگشت به خویشتن” حاصل بیگانگی از جهان بود که همگان را در برگرفت و سرانجام با جنبش شبه توتالیتر سال ۵۷ و به رهبری کریزماتیک ایت الله خمینی به حکومت رسید تا اجرا کند انچه گفت ” دلخوش نباشید به این چیزها .ما شما را ادم می کنیم ” از همان اغاز حکومت بر امده بدو بخش نیاز داشت بخش جنبش که می کوشید انرا در کشور و جهان گسترش دهد و “انسان نو” بسازد و بخش بورکراتیک که می کوشید قدرت حکومت را در کشور پایدار سازد. جنبشی که هدفش ساختن ” انسان نو شیعی تحت رهبری امام عصر ” بود اما به کابوس بدل شد و بتدریج فرو نشست و همچون هم عنان هایش در سابر کشورها ی توتالیتر به ارگان های “ایده لوژیک نظامی” فرو کاسته شد و از ان سو خواست “عادی شدن ” جامعه و دولت در دستگاه های بورکراتیک و مردم قوی تر شد . همچنانکه جناب علی جانی می گوید فرمان‌ آتش به اختیار و خطاب ان به ” افسران جنگ نرم ” نشانه استیصال و هشدار هم‌زمان است. کوشش ایت الله خامنه ای برای تبدیل دستگاه بورکراتیک به زایده جنبش در سالهای ۸۴ تا ۹۲ به شکست انجامیده و خواست عادی شدن شرایط گسترش یافته است . مقایسه ای که حجت الله علی سعیدی نماینده رهبری در سپاه از وضعیت کنونی حکومت اسلامی ایران و اتحاد شوروری از دهه ۷۰ قرن بیستم می کند همان است که در محاقل ییت رهبری انجام می شود و از استیصال و هشدار هم‌زمان در این بخش از حکومت پرده برمی دارد .

  7. ظاهرا نق زن ها دنبال سوزه می گردند! یک عبارتی از دهان رهبری دررفت. ایشان از رو که نمی خواند. به آن عبارت گیر داده اید! عجب گیری!
    ایشان که بارها از تهاجم فرهنگی، هجمه فرهنگی، شبیخون فرهنگی سخن رانده است. “بازگشت به خویش” سخن دکتر شریعتی و “آنچه خود داشت” سخن دکتر احسان نراقی، و سایرین است. از کسانی که نگران استحاله ی فرهنگی اند.
    چرا کمی هم از آن طرف نمی غلطید؟ آیا نمیشود بدون تحریف سخنان مخالف خود، بدون کمترین همدلی در فهم منطوق و مدلول سخن، آن را تفسیر و تعبیر و تحلیل کنید؟
    بنظر من اگر اپوزیسیون بخواهد جدی گرفته شود، بهتر است از رفتار ” الغرق یتشبث بکل حشیش” (غرق شده به هر کاه روی آبی متوسل می شود) دست بردارد.
    مسائل جدی کشور، از سیاست داخلی و خارجی، اقتصادی و فرهنگی، ناروائی ها و بحران های چالش یرانگیز اجتماعی، مثل بیکاری تحصیل کردگان و اشتغال جوانان، مثل طلاق و تضعیف نهاد خانواده، مثل افول اخلاق و حرمت ها و بسیاری مسائل دیگر هست که بر فرهیختگان است که با حوصله و مهارت و دلسوزی به راهگشایی برای حل آن بپردازند. البته مشکلات سخنان رهبری و ابهام و …هم هست. به آن هم به اندازه ی خودش بپردازید.

  8. شلیک به مقامات منتخب مردم در حقیقت شلیک به ملت است.
    سابقه استفاده از افسران جنگ نرم به دهه ۳۰ شمسی بر میگردد ، استفاده مظفر بقایی از از اعضای حزب زحمتکشان و استفاده ایت الله کاشانی و سپس شاه از شعبان جعفری و نوچه های او .
    اما از انجا که حرکت نظام سابق رو به جلو بود و مدرنیسم و پیشرفت استفاده ازلمپنیسم دیری نپائید ولی در نظام مقدس از انجا که رو به چهارده قرن پیش دارد و خاستگاه روحانیت حاکم نیز همان خاستگاه افسران جنگ نرم است ، امید به این قشر برای بقا ظاهرا پایانی ندارد !

  9. مبسوط الید ؟!
    حزب الهی های دهه ۶۰ که از یادتان نرفته اند ! آدمها عوض شدند و بسیاری که خود آتش به اختیار بودند، اینگونه آتش در زمان خود دامن خودشان را هم گرفت و خود قربانی آتشی شدند که به جان مردم انداخته اند. جریان حزب الهی تا کنون با نامهای مختلف آتش به اختیار بوده اند، کردند آنچه که تاکنون دیدیم.اینها همان بسیجیان و پاسداران هستند. نیازی به تفسیر نیست، « شیوه عملیاتی » را از پیش برایشان روشن کرده اند خوب میدانند. اگر شما فراموش کردید و پس از ۴۰ سال نیاز به تفسیر دارید بحث دیگری است !
    فرمودید « باید امیدوار بود که ایشان به شیوه‌ای این فرمان را تفسیر کند که جلوی هرج و مرج و مقابله‌جویی با دولت را بگیرد»!
    شوخی می کنید ؟ در آن صورت چه نیازی به این فرمان و چه نیازی به این گروه ها بود ؟
    فرمودی « … هرج و مرج اداری در ایران تنها به همین هرج مرج ذاتی بین دو بخش منحصر شود» !
    شما آدم درسخوانده، نویسنده، روزنامه نگار و غیره آیا نمیدانید که با هرج و مرج در حاکمیت، این آتش دیگر بخشهای جامعه را هم در برمیگیرد (که گرفت) ؟!
    آدم را از خواندن پشیمان و از خود ناامید می کنید !
    بقیه را نمیخوانم ! زیر سایه ولی امر مسلمین جهان (!) اعصابمان فرسوده تر از آن است که . . . !

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

توی یک عالم دیگری سیر می‌کرد. در عوالمی که به واقعیت راه نداشت. تک‌تک جمله‌هایی که بیان می‌کرد و سفارش‌هایی که در باب انتخابات مجلس، خطابه می‌کرد؛ انگاری یک عمد و قصدِ غریبی را در

ادامه »

۱- در کشورهای با حکومت‌های دموکراتیک و قوه قضاییه مستقل یا به طور کلی دولت- ملت‌ها، شهروندان یا به نحو ایجابی به مشارکت سیاسی

ادامه »

سرانجام انتخابات دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی برگزار شد و نتیجه مشارکت اعلام شده از سوی جمهوری اسلامی عدد ۴۱

ادامه »